دبلیووقتی تری ونبلز به جیم گرگوری گفت که مصاحبه ای برای سرمربی شدن در بارسلونا دارد، رئیس کیو پی آر فقط خندید و برای او آرزوی موفقیت کرد. مردی که آنها تماس می گرفتند آقا بعداً اعتراف کرد که “از اینکه آنها حتی در مورد من شنیده بودند” متملق بود – بسیاری از آنها نشنیده بودند. او اولین روز خود را در شهر به تنهایی در امتداد لاس رامبلاس قدم زد و در نهایت از پنجره بیرون رفت تا از دست خبرنگارانی که به در اتاق هتلش می کوبند، بگریزد و می خواست درباره پسر جدید بیشتر بداند. ال موندو دپورتیوو گزارش داد: با شروع با اصول اولیه، آنها هرگز به درستی نرسیدند. همانطور که پیچی آلونسو مهاجم می گوید، او “یک ناشناخته کامل” بود.
دوازده ماه بعد، ونبلز بارسلونا را به قهرمانی لیگ رساند، اولین قهرمانی آنها در یازده سال گذشته و دومین قهرمانی آنها در یک ربع قرن. یک سال بعد او آنها را برای اولین بار در جام قهرمانان اروپا و در نتیجه برای ابد به ضربات پنالتی هدایت کرد. او هرگز پس از شکست تا این حد احساس افسردگی نکرده بود. گری لاینکر که خیلی زود به جمع او پیوست و هفتهای چند بار با ونبلز غذا میخورد، تاکتیکهای روی میز، لیوانها در اینجا، چنگالها در آنجا به یاد میآورد: «این تأثیر مخربی روی او داشت. میدانستم که آنها فینال را باختهاند، اما متوجه نشدم که در عزاداری به یک باشگاه پیوستهام و فکر کردم، “اوه، این بهترین زمان نیست.”
بارسلونا بسیار به تجربه بهترین دوران تاریخ خود نزدیک شده بود و همه چیز برای همیشه جشن گرفته می شد. در حالی که Venables یک سال دیگر ادامه داد و سرانجام چهار هفته از فصل 1987-1988 گذشت، چیزی شکست خورد.
یک قدم به عقب برگردید و ببینید که ونبلز در کاتالونیا چه کاری خارق العاده انجام داد. آنچه او تجربه کرد نیز زندگی خوبی بود. مطمئناً، سگ کوهستانی پیرنه او بیلکو خیلی بزرگ بود و او را به دردسر انداخت، اما آواز خواندن در باشگاه Up & Down و تحولی در زمین وجود داشت. امروز این به رسمیت شناخته شده است، هر روزنامه در کاتالونیا در مورد مرگ او گزارش می دهد، محبت به وضوح قابل مشاهده است. تیترها می گویند: “آدیوس، آقا.”
استیو آرچیبالد گفت: «این جام اروپا باید تاریخی باشد، اولین جام. این یک آسیب زا شد و همه چیز از هم پاشید. اما این تیم ما بود که بارسلونا را از تاریکی بیرون آورد. در آن زمان فکر میکردم تری یک نابغه است و فکر نمیکنم به اندازه کافی برای کاری که انجام داد، اعتبار داشته باشد. من فکر کردم آن فوق العاده بود.”
بهترین زمان برای ورود Venables هم نبود. بارسلونا باشگاهی در بحران بود، دیگو مارادونا سه ماه محروم شد و در شرف جدایی بود، بازیکنان و هیئت مدیره در حال جنگ بودند. سزار لوئیس منوتی، مربی خروجی، پیشنهاد داده بود که ونبلز زودتر هدایت تیم را بر عهده بگیرد، که کمتر پیشنهادی بود تا تلاشی برای خروج از آن، دامی که جانشین او از آن اجتناب کرده بود. منوتی هشتمین مربی در پنج سال گذشته بود. بابی رابسون برای دومین بار او را رد کرده بود، اما هموطن خود را به جوآن گاسپارت، معاون رئیس جمهور انگلیسی زبان توصیه کرد. رابسون گفت ونبلز مربی جوانی بود، متفاوت.
در پایان مصاحبه، ونبلز سیگار برگ را از جوراب خود بیرون آورد و به معاون دیگر رئیس جمهور، نیکولا کاساوس داد. ونبلز بعداً ادعا کرد که این امر او را متقاعد کرده است. برای دیگران کمی بیشتر طول کشید، اما نه زیاد. ونبلز، 41 ساله، که اهل کیو پی آر بود، به خوبی از این ایده آگاه بود که این یک جوان انگلیسی است که آنها را از ساحل کشیده اند. یک ستون نویس تاکید کرد که او به کریسمس نخواهد رسید. سه سال و سه ماه بعد بالاخره رفت. از فردیناند داوچیک در سالهای 1950-1954، هیچکس به این مدت دوام نیاورد.
مدیران انگلیسی مورد ارزیابی قرار گرفتند، اما در خارج از انگلیس در مورد آنها تردید وجود داشت. ما فکر می کردیم که آنها از نظر تاکتیکی خیلی خوب نیستند. و این دقیقاً همان چیزی است که تری نشان داد در آن خوب است: از نظر تاکتیکی و استراتژیک او عالی بود. و تیم از نظر بدنی بسیار سخت کار کرد. در واقع شاید در فصل دوم هزینه آن را پرداخته باشیم. او هم پسر خوبی بود: خوشحال، حساس… به تو رسید. او نزدیکتر و معتبرتر از منوتی بود.» آن تابستان، دختر آلونسو درگیر یک تصادف جدی شد. او به یاد می آورد که چگونه مدیر جدید با یک حیوان عروسکی بزرگ زیر بغلش در بیمارستان حاضر شد.
خولیو آلبرتو، مدافع کناری بعداً گفت که ونبلز دقیقاً برخلاف آنچه که از او انتظار داشتند، عمل کرده است. این سیستم که از آنچه او در لیورپول دیده بود اقتباس شد و در پیش فصل در آندورا معرفی شد، به سرعت آنها را به دست آورد. آرچیبالد، که ونبلز مایل بود او را به عنوان جانشین مارادونا بیاورد و او را به جای هوگو سانچز (بدون فشار، همسر) انتخاب کرد، معتقد است که مطبوعات در آنجا متولد شده اند. او میگوید: «نمیدانم روی (پپ) گواردیولا تأثیر داشتیم یا نه، اما ابتدا این کار را انجام دادیم.
شاید بهترین پاسخ یک عکس باشد. شاید در چند روز اخیر آن را دیده باشید: ونابلز بر روی شانه های مدافع میانی میگلی، جشن رسیدن به فینال جام ملت های اروپا. پسر توپی که با تحسین به او نگاه می کند گواردیولا است. در دو طرف ونبلز، تنها عناوین لیگی که بارسلونا در 40 سال به دست آورده است، اثر انگشت یوهان کرایف را دارد. به صحبت های لاینکر در مورد آن ناهارهای طولانی گوش دهید و تحسین مربی ای که بازی را شبیه هیچ کس دیگری نمی دید بسیار زیاد است.
آلونسو به یاد می آورد: «ما 4-4-2 با الماس بازی کردیم. او متوجه میشد که کدام مدافع کناری ضعیفتر است، او را منزوی میکرد و به او اجازه میداد که دریافت کند، و سپس به سمت او میآمدیم و راههای فرار را برای او قطع میکردیم.» ما از این دوهای مورب از بالای الماس تا الماس استفاده کردیم. مناطق وسیعی که در آن قطارهایی شروع شد که هیچکس نداشت. او ضربات ایستگاهی و کرنرهایی را معرفی کرد که در آن تعدادی بازیکن وجود داشتند، و یک صفحه برای (خوزه رامون) الکسانکو، که در آن فصل گل های زیادی به ثمر رساند، فراهم کرد. در آن زمان هیچ کس این کار را انجام نمی داد و مربیان با قرار دادن بزرگ ترین مرد خود روی او، که به تازگی از او دور شد، گرفتار آن شدند.
همه چیز از برنابئو شروع شد. همه جا بدبینی وجود داشت و شروع فصل در آنجا هیچ کس را خوشحال نمی کرد – به جز ونبلز که از این فرصت هیجان زده بود. حداقل پس از پیروزی آنها مسری بود. آلونسو به یاد می آورد: “این کار درست نشد، شما آرچیبالد را جایگزین مارادونا کردید که چندان شناخته شده نبود و مردم فکر می کردند: “اگر سال گذشته اینطور نبود، امسال چه شانسی وجود دارد؟” بارسلونا 3-0 پیروز شد، آرچیبالد یک گل زد. آلونسو میافزاید: «و بعد مثل این بود که «اینجا چه خبر است؟!»
بارسلونا به لطف پنالتی خاویر اوروتیکوئتشئا قهرمان لیگ شد و شاید مشهورترین تفسیر رادیویی تاریخ باشگاه را جرقه زد، زمانی که خواکیم پویال فریاد زد: “اوروتی، دوستت دارم!” اما اگر خیلی نزدیک به نظر می رسد، اینطور نبود: هنوز چهار هفته، و در زمانی که هنوز دو امتیاز برای برد باقی مانده بود، بارسلونا با 10 امتیاز نسبت به اتلتیکو مادرید و 17 امتیاز نسبت به رئال مادرید عنوان قهرمانی را به دست آورد. بیش از 100000 نفر برای جشن گرفتن در خیابان ها بودند، صحنه ها وحشیانه بود. یک سال بعد، تقریباً همین تعداد در سویا برای فینال جام ملتهای اروپا مقابل استوا بخارست حضور داشتند.
در بازی اول نیمه نهایی، بارسلونا در گوتنبرگ با نتیجه 3-0 شکست خورد که ونبلز تصمیم گرفت آلونسو، تنها مهاجم خود را در زمین نگذارد و در عوض یک مدافع میانی به نام استیو فرادرا انتخاب کرد. آلونسو می گوید: “من فکر کردم: اگر امروز بازی نکنم، هرگز بازی نخواهم کرد.” این یک فاجعه بود و من این را گفتم.»
سه چهار روز بعد با من تماس گرفت. می گوید، می دانم که از دست من عصبانی هستی. اما اگر شما یک مدیر باشید و من می دانم که روزی خواهید شد، متوجه خواهید شد که کاری که اکثریت مردم انجام می دهند همیشه کار درستی نیست. اگر 4-0 یا 5-0 می باختیم شانسی نداشتیم. خوب، که هنوز وجود دارد. در درونم نمی توانم آنچه را که می شنوم باور کنم، دارم به خودم می گویم. ‘بله دقیقا. یک شانس وجود دارد. امن است.’ اما موضوع این است: حق با او بود. اتفاق افتاد. قبل از بازی برگشت با من تماس گرفت و گفت: “به کسی نگو، اما تو بازی می کنی.” من می گویم: حتی به همسرم هم نمی گویم.” بارسلونا 3-0 پیروز شد و در ضربات پنالتی پیش رفت. آلونسو هت تریک کرد.
انجام شد. آنها همیشه با عصبانیت بر پورتو، یوونتوس و حالا گوتنبرگ پیروز شده بودند، اما در نهایت بارسلونا قهرمان اروپا شد. این وسواس بزرگ آنها بود، تمام چیزی که همیشه می خواستند. فینال در سویا بود، عملاً در خانه، مقابل چشمان ده ها هزار هوادارشان مقابل تیمی که هیچ شانسی نداشت.
که می توانست بخشی از مشکل باشد. همه جا مشکلات بود. بازیکنان بارسلونا خسته و سوخته بودند. مصدومیتها وجود داشت و در داخل باشگاه، بین ریاست و بازیکنان، شکافی رخ داد که روابط بین ونیبلز و برخی از آنها را نیز تیره کرد. برند شوستر در اواخر بازی تعویض شد و بلافاصله ورزشگاه را ترک کرد. در 120 دقیقه و چهار پنالتی وحشتناک که هیچکس نمی خواست آن را قبول کند، فشار غیر قابل تحمل بود، بارسلونا گلی نزد. هلموت داکادام دروازه بان بخارست قهرمان غیرمنتظره ای بود. درد واقعاً هرگز از بین نرفت.
ما یازده سال را بدون قهرمانی در لیگ پشت سر گذاشتیم: 11آلونسو می گوید. اما فینال آن را دفن کرد و روی آن خاک ریخت. ما بودیم را تیم، برای همیشه در عوض، ما نفرین شدگان بودیم. می دانید، اگر در نیمه نهایی شکست می خوردیم، خوب بودیم. اما بعد این اتفاق افتاد ما خیلی نزدیک بودیم. و اگر جام اروپا را ببریم، مجسمه تری خواهند ساخت.»