اچدر حالی که دنیای تنیس در مرحله پلی آف یک طرفه دیگری قرار گرفت، او نفس خود را حبس کرد. اولین فینال اوپن استرالیا از سال 2005 بدون یکی از به اصطلاح “سه نفر بزرگ” خطرات زیادی داشت. نشانه ای از آینده، در ورزشی که با تغییر دست و پنجه نرم می کند. اما از آنجایی که دانیل مدودف از Jannik Sinner ایتالیایی بهتر میشد، یک مسابقه ساده – حتی فقط یک مسابقه کوچک – تمام چیزی بود که هر کسی میخواست.
یک شب دیگر نزدیک بود. مایه شرمساری بود زیرا مواد لازم برای تماشای هالیوود وجود داشت. روسی رئیسی آنجا بود. دختر باند نگاه می کند. یک غروب درخشان، یک غروب تابستانی ابدی. پسری خوش آتیه، قهرمانی دوست داشتنی و در عین حال پرخاشگر. شاید رون بیشتر از هری باشد، اما چه کسی شاکی است؟
و ملبورن پارک محل فعالیت بود، با 15000 صندلی در راد لاور آرنا، از جمله سوپر مدل ال مکفرسون. افراد مشهور استرالیایی مانند سیمون بیکر و اریک بانا حضور داشتند. نخبگان ورزشی، اقتصادی و سیاسی کشور و بازیگر کوبایی آنا د آرماس. آنجا برای تبلیغ «همکار رسمی مورد جایزه»، یک جعبه قهوهای بزرگ. آنهایی که مجبور بودند به روش خودشان بپردازند، باید صدها اگر نگوییم هزاران دلار تحت قیمتگذاری پویا بحثبرانگیز که با تقاضا افزایش مییابد، خرج میکردند. اما با افزایش قیمت ها، انتظارات بیشتر می شود.
یک ساعت بعد، سینر عمدتاً بیجان بود، یکی از آنها پیاده شد. اولین فینال گرند اسلم او از جلوی چشمانش گذشت. دو بریک دیگر در ست دوم دنبال شد. مسابقه مرزی شرم آور شد.
در ناحیه مقابل راد لاور آرنا دوبرابر تعداد افرادی که صندلی داشتند، وجود داشت. سه مکان زنده جداگانه با صفحه نمایش های بزرگ وجود داشت. جلوتر از آنها، خانوادههایی که روی چمنها پخش شدهاند، پوزورها با فلوتها و عشایر خاکستری با تیشرت اوون گولاگونگ. سپس در فستیوال موسیقی 9000 نفری در مجاور جان کین آرنا فوران کرد. نیم ساعت قبل از اینکه سینر و مدودف به دادگاه مرکزی بروند، DJ Groove Armada آماده بود، جمعیت را جمع کرده و سطح به اصطلاح “People’s Court” را با یک لایه دیگر از عرق خیس کرد.
این مناظر، این صداها، این بوها، پارک ملبورن را در این عصر دلپذیر پر کرده بود: چشم انداز مسابقات آزاد استرالیا تازه شروع به معنا می کرد. بهترین های تنیس جهان به عنوان نقطه شروع برای تماشای موسیقی، مد، آشپزی و تجاری. یک میلیون تماشاگر فقط یک پیاده روی از مرکز شهر ملبورن از دروازه های محوطه عبور کردند. یک رکورد، مدام به ما می گفتند.
اما فراستینگ نیاز به کیک دارد. پس از اینکه فینال انفرادی زنان به سختی یک ساعت به طول انجامید، برگزارکنندگان و پخش کنندگان امیدوار بودند که فینال مردان موفقیت آمیز باشد. پس از مغناطیس تیتر نواک جوکوویچ، سینر در نیمه نهایی حذف شد. بعد از اینکه رافائل نادال قبل از شروع مسابقات به دلیل مصدومیت دیگری تسلیم شد. و همانطور که تقویم تنیس با سرمایه گذاری و نفوذ جدید پیش می رود و پیشرفت می کند.
حتی زمانی که سینر در پایان ست دوم احیا شد، او از فدرر حبابی تر به نظر می رسید. این جوان 22 ساله مدام روی پایش در جیبش فرو می رفت. اما بیشتر اوقات، او یک دراپ شات نیمه تمام را با موفقیت نابرابر انجام داد. نتیجه گیری واضح بود. او برای پاسخ در برابر یک حریف در فرم مبارزه کرد. مردی که آنها را “اختاپوس” می نامند به تمام شاخک ها در سراسر زمین شلیک می کند، رگبارهای او با لمسی که شبیه یک فنجان مکش است به سمت زمین می آید. در دریای آبی در زمین های ملبورن پارک، مدودف در عنصر خود بود.
بالاخره او بیش از هر کس دیگری تجربه داشت. روس پیش از این سه مسابقه را با پنج ست روی این سطوح آبی پشت سر گذاشته بود. اما این تسلیت به منزله سقوط او بود. وقتی ایتالیایی اعصاب خود را از دست داد و فورهند خود را پیدا کرد، دقایقی برای مدودف گذشت. در پایان، او بیش از هر بازیکن دیگری در هر گرند اسلم قبلی، زمان بیشتری را در زمین سپری کرده بود.
و بنابراین از سه حرکت به سه عمل می رسد. مسابقه، یک ویژگی تمام عیار. مثل یک فیلم پرفروش خوب، مشخص بود که طرح به کجا میرود، اما نگاه کردن به آن سخت بود. سینر در پایان دور سوم به پیروزی رسید و امتیازات تعیین کننده را به دست آورد. یک تایم اوت برای مدودف، یک استراحت دیگر برای تکرار. مربی Sinner دارن کیهیل فریاد زد: “او خسته است، به تمرین او ادامه دهید.” یک اجرای شجاعانه از یک روسی که به وضوح خسته شده بود، در اواخر وقت، اما فیلمنامه قبلاً تا آن زمان تأیید شده بود.
این ورود یک فوق ستاره جدید تنیس به دراماتیک ترین شکل ممکن بود. تمام حاشیه های مسی و دست های دست و پا چلفتی، اما استعداد استثنایی تنیس. همکار شایسته کارلوس آلکاراز. چهره های نسل جدیدی که تنیس مردان را وارد مرحله جدیدی می کند.
طرحی ساده با قوس داستانی جذاب. تعظیم به مسابقاتی پر از داستان. سینر در پایان اهدای جام گفت: “همین است، من دیگر نمی دانم چه بگویم.” او به اندازه کافی برای تنیس کار کرده بود. او نیازی به گفتن چیز دیگری نداشت.